تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک

دینامیک بودن سیستم یعنی بین عوامل بوجود آورنده معلول، اثرات متقابل وجود دارد و ممکن است در طول زمان یکدیگر را تشدید یا تضعیف نمایند ولی سیستم ایستا هر عامل، مستقیما بعنوان علت برای معلول است و هر عامل، مستقل از سایر عوامل عمل می کند و نحوه تاثیر هر عامل در ایجاد معلول مبهم می ماند.

مثالی از تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک، راجع به تفکر سیستمی

یک سوال: علت افزونی جمعیت در بسیاری از کشورهای جهان چیست؟ افراد معمولا در جواب سوال فوق، یک لیست ارائه می کنند که عواملی نظیر فقر، فقدان آموزش، اطلاعات نامناسب در زمینه کنترل تولد، تحریم های مذهبی در آن قرار دارند. فرض بر این است که هر عامل، مستقیما بعنوان علت برای معلول است و هر عامل، مستقل از سایر عوامل عمل می کند و نحوه تاثیر هر عامل در ایجاد معلول مبهم می ماند.

اما طبق تفکر سیستمی، عوامل فوق در یک نمودار حلقوی با یکدیگر و با معلول مرتبط هستند در طول زمان , افزونی جمعیت موجب ضعف آموزش می شود و ضعف آموزش , فقر را تشدید می کند و فقر نیز موجب ضعف آموزش است. در دینامیک سیستم , به حلقه های فوق , حلقه بازخور گویند.

مثالی از تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک، راجع به تفکر سیستمی

طی سالیان متمادی، بسیاری از تولیدکنندگان، خود را بر سر دوراهی انتخاب تولیدات ارزان قیمت و یا با کیفیت بالا می دیدند. آنها فکر می کردند که محصولات با کیفیت بهتر، پرهزینه تر و گرانتر می باشد.

زیرا آنها باید هزینه های بیشتری را صرف مونتاژ، مواد اولیه و قطعات و همچنین کنترل کیفیت نمایند. اما نکته ای که آنها از آن غافل بودند، این است که تمامی راهها و روشهایی که سبب بهبود کیفیت می گردد، در طول زمان دست در دست هزینه ها دارند زیرا بهبود روشهای انجام کار سبب کم شدن دوباره کاری، کاهش مخارج کنترل کیفیت و مرغوبیت کالا، رضایت بیشتر مشتری و در نتیجه کمتر شدن هزینه های بازاریابی و تبلیغات می گردد. آنها به این نکته پی نبرده بودند که می توانند هر دو هدف کیفیت بهتر و قیمت کمتر را با هم به دست آورند به شرط آنکه روی یکی تمرکز کنند و در طول زمان در انتظار دیگری بنشینند. بنابراین بسیاری از این گونه وضعیت ها که ابتدا مشکل و دوراهی به نظر می رسد، مانند تمرکز در کنترل یا تفویض آن، تاکید بر رفتار فردی کارکنان یا

توجه به محصول و خروجی آنان و امثالهم ناشی از تفکری ایستاست. این تفکر به ما دیکته می کند که تنها یکی از دو هدف را می توان برگزید و در نقطه ای ثابت از زمان به آن دست یافت. در صورتی که می توان در طول زمان و با استفاده از اهرم های مناسب هر دو هدف را تحصیل کرد.

مثالی از تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک، راجع به تفکر سیستمی

این قانون را می توان معادل عادت هفتم از کتاب هفت عادت مردمان مؤثر دانست: اره را تیز کنید. فرض کنید در جنگل، شخصی را می بینید که در حال تقلاست و می کوشد با اره درختی را ببرد.

از او می پرسید: چه می کنی؟

پاسخ می دهد: می بینی که دارم درخت را اره می کنم.

می گویید: خیلی خسته به نظر می رسی. چه مدت است که اره می کنی؟

می گوید: بیشتر از پنج ساعت است. واقعا که کار سختی است.

می پرسید: چرا چند دقیقه به خودت فرصت نمی دهی تا اره را تیز کنی؟ مطمئنا کارت با سرعت بیشتری پیش خواهد رفت.

مرد به تأکید می گوید: فرصت ندارم اره را تیز کنم. مگر نمی بینی دارم اره می کنم

مثالی از تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک، راجع به تفکر سیستمی

یکی از نشانه های نگرش فوق، ادعای نداشتن وقت کافی برای آموزش زیردستان است: برخی مدیران، خودشان کار اضافه می آورند اما زیردستان آنها وقت اضافه دارند. وقتی سؤال کنید که چرا از کارمندان خود کمک نمی گیرید، جواب می دهند که توانایی انجام آنها را ندارند. و اگر سؤال کنید چرا آنها را آموزش نمی دهید. جواب خواهند داد که وقت کافی برای این کار ندارم یا اینکه اگر خودم انجام دهم، زمان کمتری نسبت به راهنمایی و نظارت بر کارمندان نیاز خواهم داشت.

منابع:  تفکر سیستمی نوشته قاسم مختاری

Haines S. G.(1998),The Manager's Pocket Guide to System Thinking & Learning,Amherst, Massachusetts,HRD PRESS