یادگیری:
تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا رفتار بالقوه که از تجربه مستقیم یا غیر مستقیم ناشی می شود.
- یادگیری مفهوم تغییر دارد و ممکن است به صورت خوب یا بد باشد
- تغییر تا حدودی پایدار است
- یادگیری بر رفتار بالقوه تاثیر دارد مانند عبرت گرفتن یک کارمند از تنبیه همکار خود
- یادگیری ممکن است از تجربه مستقیم یا غیر مستقیم ناشی شود.
نظریه های یادگیری:
1- نظریه رفتاری:
الف) شرطی کردن کلاسیک:
کنش موجب واکنش می شود و ترکیب و همراهی محرک خنثی با محرک غیر شرطی، ایجاد محرک شرطی نموده که موجب پاسخ شرطی می شود. مانند تحقیقات پاولوف که روی سگی صورت گرفت.
ب) شرطی کردن موثر:
کنش موجب واکنش می شود با این تفاوت که آنچه پس از واکنش رخ می دهد تعیین کننده تکرار واکنش است بعبارت دیگر رفتار تابع نتیجه است ( قانون ثورندایک). مانند عملکرد خوب یک کارمند در صورتی ادامه می یابد که تشویق شود.
2-نظریه شناختی:
یادگیری بر اثر تفکر، بینش، آموزش و ترکیب واقعیتها صورت می گیرد.
3-روش معرفت پذیری اجتماعی:
یادگیری ناشی از الگو قرار دادن رفتار دیگران یا تقلید از آن. به گفته لقمان حکیم" ادب از که آموختی از بی ادبان" وصف الحال این نظریه است.
آلبرت باندورا معتقد است معرفت پذیر( یادگیرنده) به مشاهده رفتار دیگران می پردازد و تصویر ذهنی از رفتار و نتایج آن بدست می آورد. آنگاه رفتار را آزمایش می کند اگر نتیجه مورد نظر را به بار آورد رفتار را تکرار و اگر نتیجه مورد نظر را به دنبال نداشت رفتار را تکرار نمی کند.
4-یادگیری تجربه ای:
از طریق تجربه مستقیم و امتحان فعالانه، یادگیری صورت می گیرد. روش آزمون و خطا جزء این نوع یادگیری است.
5- یادگیری از طریق روش بنچ مارکینگ:
در لغت به معنای الگو برداری و در اصطلاح یعنی کاوش برای دستیابی به بهترین شیوه عمل از طریق مقایسه تطبیقی شیوه عمل خود با بهترین شیوه عمل شناخته شده و در نهایت استفاده از نتایج بدست آمده است جهت ایجاد تغییر مطلوب در شیوه عمل خود ( نوعی تقلید و یادگیری از دیگران اما نه تقلید صرف بلکه تقلید هوشمندانه)
یادگیری تک حلقه ای و یادگیری 2 حلقه ای:
اگر سازمان در فرایند آموختن، خود را با شاخص ها و استانداردهای تعیین شده تطبیق دهد و عملیاتش را مطابق آنها تنظیم کند یادگیری به صورت تک حلقه ای گفته می شود اما اگر سازمان در فرایند آموختن علاوه بر اصلاح عملیات بر اساس شاخص ها و استانداردهای تعیین شده خود استاندارد ها و معیارها را نیز تغییر دهد یادگیری دو حلقه ای گفته می شود.
روش های تغییر و اصلاح رفتار در سازمان:
1. تقویت مثبت: یعنی دادن پادش برای رفتار مطلوب
2.تقویت منفی: هر محرکی که اثر کاهنده داشته باشد و هر نوع رویدادی که هنگامی که روی نمی دهد فراوانی پاسخ را افزایش می دهد. به اصطلاح عدم تنبیه برای انجام ندادن کار نامطلوب.
3. تنبیه: هر برخوردی که رفتار نامطلوب را تضعیف و اثر کاهنده داشته باشد.
4. چشم پوشی: هیچ نوع بازخور مثبت یا منفی دادن نمی شود.
نکته: تفاوت تقویت منفی با تنبیه: تقویت منفی رفتار را قوت می بخشد اما تنبیه رفتار را تضعیف می کند.
ادراک:
1- فرایندی که بوسیله آن افراد برداشتها و پنداشتهایی که از محیط خود دارند را تنظیم و تفسیر می کنند و به وسیله آن معنا می دهند.
2- فراگرد دریافت، تعبیر و تفسیر محرکهای محیطی را ادراک گویند.
تفاوت واقعیت و ادراک از واقعیت:
افراد از یک چیز واحد برداشت های متفاوتی دارند یعنی بین خود واقعیت و ادراک از واقعیت تفاوت وجود دارد به همین دلیل است که افراد در ادراک پدیده ها بر مبنای ادارک از واقعیت رفتار می کنند نه بر اساس خود واقعیت.
مصداق بارز این امر را مولانا در داستان فیل بیان نمود:
از نظرگه گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد این الف
گر به دست هریکی شمعی بودی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
بنابراین می توان گفت که ادراک تابع دید ادراک کننده است.
فراگرد ادراک:
1- احساس
دریافت محرکهای محیطی توسط ارگان های حسی پنج گانه. این سطح ادراک در افراد مختلف متفاوت است چون ظرفیت احساسی افراد متفاوت است یعنی در یک فرد ممکن است یک از حواس از دیگران قوی تر باشد بعنوان مثال افراد نابینا معمولا حس لامسه قوی دارند.
2- توجه
انسان فقط به بخش کوچکی از محرکهای محیطی توجه می کند. توجه تابع عواملی مانند اندازه، شدت، تناوب، تباین، حرکت، تغییر و تازگی است.
3- ادراک
سازماندهی، تعبیر و تفسیر احساس های توجه شده فرد.بعبارت دیگر نتیجه فراگرد ادراک این مرحله می باشد.
استنباط ادراکی چیست؟
انسان تمایل دارد با استفاده از اطلاعات محدود افراد را دسته بندی و براساس آن عمل کند.
سازمان ادراکی:
فراگرد دسته بندی محرک های محیطی در الگو های قابل تشخیص است. انسان بجای ادراک تصادفی سعی می کند ادراکش را سازماندهی نموده و به آن نظم بخشد و در انجام این کار اصولی را به شرح ذیل بکار می گیرد:
1- اصل زمینه: انسان اشیا را با توجه به زمینه ای که در آن قرار دارد درک می کند.
2- مشابهت و همانندی: دسته بندی محرکهای مشابه و ادرک آنها با هم.
3- نزدیکی و مجاورت: هرچه دو محرک به هم نزدیک باشند( از نظر زمانی و مکانی) با یکدیگر ادراک می شوند.
4- تکمیل: انسان توان تکمیلی محرکهای ناقص بر اساس شواهد و دانش قبلی خود دارد.
عوامل موثر بر ادراک:
1-ویژگی های ادراک شونده:
- ظاهر و سیما: رفتار مشابه دو نفر با شکل ظاهری متفاوت، متفاوت ادراک می شود.
- ارتباطات: بر اساس ارتباط با طرف مقابل نتیجه گیری می کند مثلاً بر اساس لهجه به قومیت و اصالت طرف مقابل پی می بریم.
- وجه و اعتبار: ارزشی که به فرد داده می شود ( معمولا بر اساس منصب). وجه متفاوت باعث می شود انسان به گونه متفاوت رفتار افراد را ادارک کند مانند نحوه پاسخ به سلام همکار در مقابل پاسخ به سلام مافوق.
2- ویژگی های وضعیت:
دو فاکتور دارد:
- فرهنگ: اعتقادات مشترک افراد سازمان درباره چگونگی انجام کارها مثلا اگر بر سازمان جو همکاری حاکم باشد انتقاد از همکار بعنوان خیر خواهی تلقی می شود .
- ساختار سازمانی: موقعیت فرد در سازمان از لحاظ ساختار سازمانی( سطح یا واحد سازمانی) بر ادارک تاثیر می گذارد.
3- ویژگی های ادراک کننده:
روش ادراک فرد متاثر از ویژگی های شخصیتی او است. این ویژگیهای شخصیتی شامل:
- ادراک از خود
- پیچیدگی شناختی
- تجربه
- انگیزش
نکته: مک گریگور در نظریهX وy نشان داد که چگونه این دو دیدگاه، رفتار متفاوت مدیر در برخورد با مسائل را توجیه می کند. مثلا مطابق نظریهX عملکرد ضعیف سازمان به کوتاهی کارمند نسبت داده می شود. اما مطابق نظریهy به کوتاهی مدیر نسبت داده می شود.
خطا های دستگاه ادراکی:
1-خطای کلیشه ای یا قالبی اندیشیدن:
یعنی فرد مورد نظر را که به گروه خاصی تعلق داشته باشد را با توجه به درک یا پنداشت از آن گروه در مورد آن فرد قضاوت کنیم. مانند همه ثروتمندان انسانهای بدی هستند.
2-خطای هاله ای:
ادراک انسان از یک پدیده تحت تاثیر یک ویژگی خاصی باشد. مانند اطلاق صفت درستکاری به یک حسابدار که روحیه شادی دارد.
3- ادراک انتخابی:
فرایند پالایش نظامند اطلاعاتی که مطلوب و خوشایند آدمی است.
4- اثر مقایسه:
واکنش فرد در مقابل شخص دیگر تحت تاثیرافرادی قرار دارد که قبل از او در صحنه حضور دارند.
5- فرافکنی:
انتساب ویژگی های خود به دیگران( کافر همه را به کیش خود پندارد).( درون فکنی انتساب ویژگی دیگران به خود است)
6- اثر اولین برخورد.
کاربردهای نظریه ادراک:
1-کامیابی فراخورد یا اثر پیگمالیون:
نتیجه ای که از رفتار یک فرد مشاهده می شود ناشی از یک علت خاص نیست بلکه حاصل انتظاراتی است که توسط یک فرد به انسان منتقل می شود. به عبارت دیگر نحوه انتقال آشکار انتظارات ذهنی یک فرد در رابطه با چگونگی رفتار دیگران. بعنوان مثال انتظار مدیر از یک کارمند خاص باعث می شود که آن فرد مطابق انتظارات مدیر عمل کند.
2-نظریه اسناد:
شیوه ای که انسان بر مبنایی آن دلایل رفتار دیگران را تفسیر می کنند یا شیوه قضاوت فرد در مورد اعمال دیگران.
مطابق این نظریه هنگام مشاهده رفتار یک فرد علت را یا به عامل درونی یا به عامل بیرونی نسبت می دهیم. در فرایند نسبت دادن سه عامل اثرگذار است:
- اختصاص:
فرد در وضعیت های مختلف رفتار متفاوت انجام می دهد. که 2 حالت پیش می آید:
الف) اگر رفتار عادی و تکراری باشد علت آن را به عامل درونی نسبت می دهیم.
ب) اما اگر رفتار عادی و تکراری نباشد علت را به عامل بیرونی نسبت می دهیم.
- اجماع:
یعنی همه افرادی که در وضعیت مشابه قرار بگیرند رفتار مشابه دارند.:
الف) اگر اجماع وجود داشته باشد علت را به عامل بیرونی نسبت می دهیم.
ب) اگر اجماع وجود نداشته باشد علت را به عامل درونی نسبت می دهیم.
-ثبات:
آیا فرد در طول زمان به یک شکل واکنش نشان می دهد:
الف) اگر ثبات رفتار زیاد باشدعلت را به عامل درونی نسبت می دهیم.
ب) اگر ثبات رفتار کمتر باشد علت را به عامل بیرونی نسبت می دهیم.
خطاهای نظریه اسناد
1-خطای اساسی یا بنیادی:
انسانها هنگام قضاوت در مورد رفتار دیگران تمایل دارد درباره تاثیر عوامل خارجی مبالغه کند و تاثیر عوامل شخصی را کمتر جلوه دهد.
2- تعصب خود خدمتی یا تعصب به نفع خود:
انسان تمایل دارد موفقیت را به حساب عوامل درونی و شکست را به حساب عوامل بیرونی بگذارد.
تفکر سیستمی به ما می آموزد که بدیهی ترین راه حلها در بهترین شرایط فقط در کوتاه مدت بهبودی را بوجود می آورد ولی در بلندمدت اوضاع را بدتر می کند. اما این فقط یک طرف قضیه است.
تفکر سیستمی این واقعیت را نیز نشان می دهد که یک اقدام کوچک اگر بخوبی و با قدرت کافی در محل مناسب صورت گیرد، می تواند پیشرفتی قابل ملاحظه و بزرگ در رفتار سیستم خلق کند. که به آن قانون اهرم میگویند. در حل مسائل باید از آنجایی شروع کرد که قانون اهرم کاری، بیشترین اثر را دارد تا بتوان با حداقل سعی و تلاش به پیشرفت و نتیجه ای بزرگ دست یافت.
منابع: تفکر سیستمی نوشته قاسم مختاری
Haines S. G.(1998),The Manager's Pocket Guide to System Thinking & Learning,Amherst, Massachusetts,HRD PRESS
طبق تفکر سیستمی، ویژگیهای مهم یک سیستم از تعامل بین اجزاء آن بوجود می آید نه از فعالیت جداگانه آنها. بنابراین وقتی سیستم را تجزیه می کنیم، ویژگیهای مهم خود را از دست می دهد. بنابراین سیستم، یک کل است که با تحلیل قابل درک نیست. در عصر ماشین، وقتی چیزی بخوبی کار نمی کرد، رفتار اجزاء آن بررسی می شد تا راه ایجاد بهبودی پیدا شود. با توجه به نکته فوق، روشی غیر از تحلیل برای درک رفتار و ویژگیهای سیستم ضروری است. ترکیب یا Synthesis نقص فوق را جبران نموده و برای تفکر سیستمی، یک موضوع کلیدی است. در واقع، تحلیل و ترکیب، مکمل هم هستند.
3 گام تفکر ترکیبی
اول؛ وقتی می خواهید موضوعی را بررسی کنید، ابتدا سیستم کلی که دربرگیرنده موضوع فوق است، را مشخص نمایید. به عبارت دیگر، یک کلیت را شناسایی کنید که موضوع فوق، بخشی از آن است. به عنوان مثال، هنگام تفکر در مورد یک دانشگاه سیستم در برگیرنده آن، ممکن است نظام آموزش عالی یا نظام آموزشی در نظر گرفته شود.
دوم؛ رفتار و ویژگی های سیستم کلی را بررسی نمایید.
سوم؛ رفتار یا ویژگی های موضوع مورد مطالعه را با توجه به نقشها یا کارکردهای آن در سیستم کلی توضیح دهید.
در تفکر سیستمی، توصیه می شود که ترکیب قبل از تحلیل انجام گیرد. در تفکر تحلیلی، چیزی که می خواهیم بررسی کنیم، بعنوان یک کل تجزیه می شود. ولی در ترکیب، چیزی که می خواهیم بررسی کنیم، بعنوان یک جزء از کلی که آنرا دربرگرفته، بررسی می گردد.
مثال از تفکر ترکیبی، راجع به تفکر سیستمی
در نگرش تحلیلی، معمولاً سیستم را با توجه به اجزاء تشکیل دهنده آن شناسایی نموده و تعریف می کنند. بعنوان مثال اگر از یک فرد عادی بپرسید اتومبیل چیست ؟ جواب می شنوید اتومبیل وسیله ای است که
چهار چرخ دارد و به کمک یک موتور حرکت می کند. اگر از او بپرسید اتومبیل سه چرخه هم وجود دارد؟ اساس تعریف او به هم می ریزد.
تفکر مکانیکی به مواد تشکیل دهنده سیستم توجه دارد. ولی در روش سیستمها، توجه بیشتر به این نکته است که سیستم چه می کند تا اینکه از چه ساخته شده است.
یعنی ابتدا مأموریت و چگونگی ارتباط و کنترل سیستم و ضوابط رفتاری آنرا شناسایی می کند. طبق دیدگاه فوق، تعریف اتومبیل چنین خواهد بود : اتومبیل وسیله نقلیه ایست برای انتقال تعداد معینی مسافر از یک نقطه به نقطه ای دیگر با توجه به زمان و هزینه تعیین شده.
مثال از تفکر ترکیبی، راجع به تفکر سیستمی
داستان فیل و کوران که مولانا آن را به نظم درآورده اشاره ای عمیق به فلسفه اصلی سیستم ها دارد. چند مرد کور به فیلی برخوردند و سعی داشتند با لمس کردن بدن فیل آنرا بشناسند. ولی چون هریک در نقطه معینی از بدن فیل قرار داشتند، عقاید متفاوتی درباره این موجود جدید
پیدا کردند و بحث جالبی میانشان درگرفت. توانایی دیدن کل در مقابل کسانیکه فقط جزئی از این کل را می بینند، می تواند موقعیت جالبی باشد و این امتیاز و کوشش برای دیدن کل، اصل ادعایی است که رویکرد سیستمی در برخورد با مسائل برای خود قائل است.
منابع: تفکر سیستمی نوشته قاسم مختاری
Haines S. G.(1998),The Manager's Pocket Guide to System Thinking & Learning,Amherst, Massachusetts,HRD PRESS
دهه 1940 ، رابطه میان ماشین و ارگانیسم مورد مطالعه قرار می گیرد. انتشار کتاب سایبرنتیک (علم مربوط به چگونگی ارتباطات در انسان و ماشین) توسط وینر و کتاب نظریه ریاضی ارتباطات توسط شانون
نظریه سیستمها در سال 1940 بوسیله برتالنفی مطرح شد. کوشش برای دیدن کل، اصل ادعایی است که روش سیستمها در برخورد با مسائل برای خود قائل است.
دهه 1950، هوش مصنوعی و بیونیک (علمی که می کوشد ماشین های الکترونیکی را به تقلید از بعضی از دستگاههای موجودات زنده بوجود آورد)
دهه 1960، سایبرنتیک و دینامیک سیستم پیشرفت های مهمی بوجود آمد. دینامیک صنعتی و دینامیک شهری
منابع: تفکر سیستمی توشته قاسم مختاری
Haines S. G.(1998),The Manager's Pocket Guide to System Thinking & Learning,Amherst, Massachusetts,HRD PRESS