طبقه بندی بر اساس هدفمندی سیستم و اجزاء

سیستم های جبری

سیستم هایی که نه خودشان به عنوان یک کل و نه اجزایشان از خود هدفی ندارند. سیستمهایی هستند که رفتارشان جبری است. ماشینها نمونه کامل این گونه سیستم ها هستند. مثلا اتومبیل، بادبزن برقی و ساعت نمونه هایی از سیستم های جبری محسوب می شوند. اگر چه سیستم های جبری از خود هدف و مقصودی ندارند اما غالباً در خدمت اهداف یک و یا چند وجود خارج از خودشان مثلا سازندگان، کنترل کنندگان و یا استفاده کنندگانشان هستند.

سیستم های جاندار

سیستم های جاندار از خود هدف دارند اما اجزای آنها چنین نیستند. آشناترین مثال برای این دسته از سیستم ها، حیوانات و از جمله انسان هستند. امروزه حیات با مفهوم خودتجدیدشوندگی تعریف می شود که که خودتجدیدشوندگی عبارت است از نگاهداشت واحدها و کلیت در حالی که اجزاء پیوسته و یا به صورت ادواری از هم جدا شوند، بازسازی شوند، به وجود آیند و نابود شوند، تولید شوند و به مصرف رسند.

سیستم های اجتماعی

سیستم های اجتماعی از قبیل شرکت ها، دانشگاهها و انجمن ها اهدافی برای خود دارند و دربردارنده اجزایی هستند که آنها نیز برای خود اهدافی را دارا هستند.

سیستم های زیست محیطی

این گونه سیستم ها بر خلاف سیستم های اجتماعی از خود هدفی ندارند، در عین حال به اهداف اجزای خود از جمله ارگانیسم ها و سیستم های اجتماعی خدمت می کنند.

5- دینامیک سیستها

 

مثال بررسی برخی سیستمهای پیچیده با ضوابط سیستمهای ساده تر

در طول تاریخ معمولا سیستم های پیچیده تر را با ضوابط سیستم های ساده تر بررسی و مطالعه کرده اند. مثلا یک زمانی سعی می کردند جانداران را به صورت مکانیکی بررسی نمایند اما مشخص شد که جنبه های اصلی ارگانیسم ها در تلقی مکانیستی از آنها منظور نشده است.

سیستم های اجتماعی را هم نگرش مکانیکی و هم با نگرش ارگانیسمی بررسی کرده اند. مثلا در جامعه شناسی مفهوم فیزیک اجتماعی مطرح شد. مثلا می گفتند فرد در نظام اجتماعی مانند نقطه

مکانیکی است و محیط اجتماعی او مثل میدان نیرو. بنابراین می توان فرمول های مکانیکی را در پدیده های اجتماعی بکار برد.

در سازمانها نیز وضعیت مشابهی وجود داشت. یک شرکت را ماشینی می دانستند که صاحبش بوجود آورده تا در خدمت اهداف او باشد. مالکان کنترلی نامحدود نسبت به آنچه که ایجاد کرده بودند، داشتند.

اجزای انسانی شرکت، به مثابه اجزای قابل تعویض ماشین ها تلقی می شدند. تنها تکلیف کارفرما در برابر کارگر، پرداخت دستمزد بود. کارگر ماشینی است که اگر یک سکه در آن بیندازی یک واحد کار

دریافت می کنی و اگر دو سکه بیندازی، دو واحد کار دریافت خواهی کرد. وقتی اندازه و پیچیدگی سازمانها افزایش پیدا کرد ، اداره کردن آنها به مثابه ماشین دیگر اثربخشی سابق را نداشت. نامتمرکز کردن کنترل ضرورت پیدا کرد و این امر با مفهوم مکانیستی سازمان، سازگار نبود.

 

به عنوان مثالی از عدم اثربخشی الگوهای مکانیکی

مسئله شکایت اهالی یک مجتمع تجاری از کندی آسانسورهای مجتمع مطرح می شود به دنبال شکایت اهالی مجتمع، یک شرکت مشاوره در زمینه آسانسور دعوت شد. آنها در بررسی ها متوجه شدند که زمان انتظار برای آسانسور زیاد است و لذا امکان اضافه کردن آسانسور، تعویض آسانسورها و استفاده از کنترل کامپیوتری جهت استفاده بهتر از آسانسورها را بررسی و به این نتیجه رسیدند که عملی نیست و گفتند مسئله راه حل ندارد

یک روانشناس پیشنهاد نمود که مسئله در اصل کندی آسانسور نیست بلکه رنج انتظار برای آسانسور است. بنابراین می توان کاری کرد که کسانی که منتظر آسانسور هستند، سرگرم شوند. او پیشنهاد کرد که در سالن انتظار آسانسور، آینه نصب شود تا افراد بتوانند هم سر و وضع خودشان را ببینند و هم دیگران را نظاره نمایند. آینه ها کار گذاشته شد و شکایت ها قطع گردید.

 

نگرش ارگانیسمی به سازمانها نیز تجربه شده است. مثلا می گفتند سازمان یک موجود زیست شناختی

با مغز واحد است. سازمان به دو بخش تقسیم می شد

1- مدیریت ، جانشین مغز

2- واحد عملیات، جانشین تن

واحد عملیات محدود و مقید بود به ارائه واکنش های از پیش تعیین شده نسبت به دستوراتی که از مدیریت واصل می شد.

کم کم اثر بخشی کاربرد الگوهای ارگانیسمی در سیستم های اجتماعی زیر سوال رفت. دیگر کنترل متمرکز و و برخورد با کارکنان همچون اجزایی بدون شعور، مناسب نبود.آرام آرام چنین شد که اگر

کارگران آزادی عمل داشتند، می توانستند وظایف خود را بهتر انجام دهند. بنابراین کارکردهای مدیریت تغییر یافته و چنین شد

1- توانمند سازی و انگیزه مند سازی کارکنان در جهت انجام هرچه بهتر کار

2- توسعه کارکنان، بنحوی که بتوانند در آینده عملکردی بهتر از امروز داشته باشند.

3- مدیریت بر کنش های متقابل آنان و نه بر کنش های فردیشان.

4-مدیریت بر کنش های متقابل واحد تحت مدیریت با سایر واحدهای سازمانی.

طبقه بندی بولدینگ

بولدینگ، سیستمها را به 9 سطح تقسیم می کند بنحویکه قوانین سطوح پایین تر در سطوح بالاتر نیز صادق است. ولی سطوح بالاتر، هریک دارای خصوصیات خاصی است که آنرا از سطوح قبلی متمایز می کند.

ساخت structure

قوانین استاتیک، توجیه کننده رفتار این سطح است. مثال آن صندلی است.

سیستمهای متحرک یا بطور کلی حرکت motion

قوانین دینامیک، توجیه کننده خصوصیات اصلی این سطح است. حرکات و تغییرات این سیستمها از پیش شناخته شده و معلوم است

سایبرنتیکس   cybernetics

سیستمهایی هستند که توسط مکانیزم بازخور کنترل می شوند. ترموستات ساده ترین و کامپیوتر جالبترین پدیده این سطح است. فهم سایبرنتیک، قدم اول در بررسی رفتار سیستم های سطح بالاتر است.

تک یاخته یا سلول cell

پدیده حیات در این سطح ظاهر می شود.

گیاهان

کار گروهی بین سلولها، تقسیم کار و اجتماع سلولی مربوط به این سطح است.

حیوانات

در این سطح، گیرنده های اطلاعاتی برای تشخیص علامات بوجود می آید. حیوانات کوشا برای حفظ و بقای خویش هستند.

انسان

شاید انسان تنها موجودی است که می داند که می میرد.گیرنده های اطلاعاتی در این سطح به تکامل خود می رسند و با درک بعد زمان و قدرت تشخیص و تحلیل علامات و اطلاعات و ربط آنها به یکدیگر، انسان تصویری از محیط برای خود می سازد و مداخله آن تصویر بین محرک و عکس العمل، شناخت و پیش بینی عکس العمل را مشکل می سازد. انسان قدرت اداره کردن اطلاعات نمادی را دارد. زبان انسانی ویژگی هایی دارد که در هیچ موجود دیگری وجود ندارد.

نظام اجتماعی  social system

پیچیده ترین سطح سیستم ها یباز است.واحد این سیستم ها انسان نیست بلکه نقشی است که به وی واگذار شده است. مدیریت را مهندسی سطح هشتم سیستم ها دانسته اند.

سیستمهای ناشناخته

منابع:  تفکر سیستمی نوشته قاسم مختاری

Haines S. G.(1998),The Manager's Pocket Guide to System Thinking & Learning,Amherst, Massachusetts,HRD PRESS

طبقه بندی رفتاری

در این طبقه بندی از دو معیار هدف و روش رسیدن به هدف، استفاده می گردد. بر این اساس چهار نوع مشهور از سیستمها تعریف می گردد

سیستم حافظ حالت  State-Maintaining System

سیستمی است که نه هدف و نه روش رسیدن به هدف را خودش انتخاب نمی کند بلکه از قبل در ساختار آن گنجانیده شده است. این

سیستم فقط در برابر تغییرات عکس العمل نشان می دهد. آنچه این سیستم انجام می دهد بطور کامل بستگی به رویداد علت رفتار و ساختار آن دارد. به عنوان مثال سیستم حرارتی یک ساختمان

را در نظر بگیرید که بطور خودکار دمای ساختمان را در مقدار مشخصی نگه می دارد. مثال دیگر قطب نماست که همواره به جهت مشخصی اشاره دارد. سیستمهای حافظ حالت قادر به یادگیری نیستند چون خودشان رفتارشان را انتخاب نمی کنند. به عبارت دیگر با تجربه بهبود نمی یابند. یک سیستم حافظ حالت باید قادر باشد بین تغییرات حالتی که در سیستم یا محیط رخ می دهد تشخیص و تمییز قائل شود.

سیستم هدفجو Goal-Seeking System

سیستمی است که هدف را خودش انتخاب نمی کند اما روش رسیدن به هدف را خود انتخاب می نماید. هدف این سیستم رسیدن به حالت

مشخصی است و قادر به انتخاب رفتار است. این نوع سیستمها اگر حافظه داشته باشند، می توانند در طول زمان کارایی خود را افزایش دهند. به عنوان مثال سیتمهای با راننده خودکار را در نظر بگیرید.

موجودی که بتواند رفتارهای مختلف داشته باشد اما در محیط های

گوناگون فقط یک نتیجه را حاصل نماید، سیستمی هدفجو است.

 

سیستم هدفمند Purposeful System

هم هدف و هم روش رسیدن به هدف را خودش انتخاب می نماید. انسانها مشهورترین مثال این نوع سیستم هستند. رفتار یک موجود هدفمند، هرگز تماما از بیرون تعیین نمی شود و حداقل بخشی از آن ناشی از انتخاب و تصمیم خود موجود است.سیستم هدفمند حتی تحت شرایط ثابت محیطی نیز می تواند هدفش را تغییر دهد.

سیستم آرمانمند Ideal-Seeking System

سیستمی است که به جای هدف، یک آرمان را دنبال میکند. 

منابع:  تفکر سیستمی نوشته قاسم مختاری

Haines S. G.(1998),The Manager's Pocket Guide to System Thinking & Learning,Amherst, Massachusetts,HRD PRESS

تعاریف

برای مطالعه سایر موارد مربوط به تفکر سیستمی این جا را هم ببینید.

هدف Goal

می توان در یک دوره زمانی مشخص به آن رسید.

منظور Objective

در یک دوره مشخص نمی توان به آن رسید اما در دوره طولانی تر امکان تحقق دارد. تعقیب یک منظور، مستلزم توانایی تغییر هدف است. یعنی وقتی یک هدف بدست آمد، هدف بعدی تعقیب شود.

آرمان Ideal

در هیچ دوره زمانی بدست نمی آید اما بدون محدودیت می توان به آن  نزدیک شد. مفهوم آرمان همانند مفهوم حد یا  Limit در ریاضیات است که تابع به آن نزدیک می شود ولی هرگز به آن نمی رسد. سیستم آرمانمند، سیستمی است که وقتی یکی از اهداف یا منظوراتش بدست آمد، هدف یا منظور دیگری را دنبال می کند. بنابراین یک سیستم آرمانمند، یک مفهوم کمال Perfection دارد و بطور سیستماتیک آنرا تعقیب می کند.

رویداد Event

 وقوع تغییر در یک یا چند مورد از ویژگیهای سیستم یا محیط آن است. به عنوان مثال، در سیستم روشنایی یک ساختمان، پریدن فیوز (رویداد داخلی) و فرارسیدن شب (رویداد خارجی) دو رویداد هستند.

عکس العمل Reaction

یک رویداد از سیستم است که یک رویداد دیگر در همان سیستم یا محیط آن وجود دارد که برای رویداد فوق کافی است. بنابراین عکس العمل، یک رویداد در سیستم است که به صورت قطعی و معین، معلول رویداد دیگری در سیستم یا محیط آن است. به عنوان مثال بدن انسان در مقابل داروی خواب آور، عکس العمل نشان داده و به خواب می رود.

پاسخ Response

رویدادی از سیستم است که رویداد دیگری  )از سیستم یا محیط آن) برای وقوع آن لازم است اما کافی نیست. به عنوان مثال روشن شدن لامپ به دلیل برقراری جریان برق، یک عکس العمل توسط لامپ است اما اگر شخصی به خاطر تاریک شدن هوا، کلید را فشار دهد، در مقابل تاریک شدن هوا پاسخ داده است.

عمل Act

رویدادی از سیستم است که برای وقوع آن، هیچ رویداد دیگری نه لازم است  نه کافی.

سیستم Reactive

سیستمی است که همه تغییرات آن، عکس العمل است.

سیستم Responsive

سیستمی است که امکان پاسخگویی دارد.

منابع:  تفکر سیستمی نوشته قاسم مختاری

Haines S. G.(1998),The Manager's Pocket Guide to System Thinking & Learning,Amherst, Massachusetts,HRD PRESS